شهر تاریخی میاندوآب بیزیم شهریمیز

میاندواب شهر مردان و دلیران

شهر تاریخی میاندوآب بیزیم شهریمیز

میاندواب شهر مردان و دلیران

تبریک روز پدر بر پدران زحمتکش در شهرستان میاندواب

به نام آنکه شعله ی عشق علی را در فانوس سینه ی پرمهر همه شیعیان جهان

روشن نمود. 

سلام بر علی،

سلام بر عدالت علی،

 سلام بر شجاعت و شهامت و رشادت علی

 سلام بر تو ای پدر مهربان که گنجینه ی مهر و گنجور وفایی و

سلام بر شما عزیزانی که بر علی و آل علی صمیمانه عشق می ورزید.

آری، امروز درخت امید به بر آمد و اشخاص فضل به در آمد،

آفتاب معرفت بر آمد و ماهروی عدالت در آمد. 

 خجسته مبلاد مولی الموحدین، امیرالمومنین، شاه ولایت، کوکب رخشان هدایت و نور

پرفروغ آسمان امامت، حضرت علی بن ابیطالب ( ع ) را  بر پدران مهربان در شهر ستان میاندواب  تبریک و تهنیت عرض می نماییم. 

از فرمایشات گهربار آن حضرت است که فرمودند:  

 الهی کفی بی عزا" ان اکون لک عبدا" و کفی بی فخرا" ان تکون لی ربا :

خدایا این عزت مرا بس که بنده توهستم و فخر و مباهاتم همین بس که

تو پروردگار منی. 

نویسنده: اسماعیل عبادی

 


استاد شهریار

نایت اسکین
                                                     
در رابطه با تکریم و بزرگ داشت استاد شهریار اداره  فرهنگ آذر بایجان شرقی تصمیم گرفت یک روز را به نام شهریار بنامد و در این رابطه رییس اداره فرهنگ وقت آذربایجان(علی دهقان )روز 16 اسفند ماه در تاریخ فرهنگ آذربایجان "روز شهریار "نام گذاری کرد.

به همین مناسبت من هم نیز این پست را تقدیم میکنم به همه مردمان ترک زبان سراسر دنیا به خصوص مردم آذربایجان

  دامنــــی گل کاشتم در باغ شعر پارسی                گلبنانش گل به صــد دامن نثارم می کنند
  در صف گوهر فروشـان بار خود بینم خزف                وین خریداران چه خجلتها که بارم می کنند

                                                           . . .

شهریار در کودکی از محضر پدر دانشمند خود استفاده کرده و تحصیلات مقدماتی را با قرائت گلستان پیش او فرا گرفت. و در همان اوان با دیوان خواجه الفتی سخت یافت، بعد از اینکه تحصیلات متوسطه را در مدرسه " فیوضات " و " متحده " به پایان رساند. ‌در سال 1300 به تهران رفته و دنباله تحصیلات خود را در مدرسه " دارالفنون " ادامه داد، تا اینکه در سال 1303 وارد مدرسه طب شده و مدت پنج سال در این دانشکده به تحصیل مشغول بود. ولی روحیه مخصوصش که اصلا با پزشکی و مخصوصا با جراحی سازگار نبود او را از تحصیل پزشکی باز می‌دارد و چنانکه خودش می‌گوید: بعد از هر عمل جراحی که انجام می‌دادم احساس ضعف می‌کردم و حالم به هم می‌خورد.

بعد از ترک تحصیل در رشته پزشکی به خراسان رفته و به دیدار کمال الملک نقاش معروف، نائل آمده و شعری نیز به عنوان " زیارت کمال‌الملک " به همین مناسبت دارد. تا سال 1314 در خراسان بوده و بعد از بازگشت از خراسان به کمک دوستانش وارد خدمت بانک کشاورزی شده، در سال 1316 حادثه ناگواری در زندگیش رخ داده و آن مرگ پدرش بود.

استاد شهریار در سن 82 سالگی در بیمارستان مهر تهران دارفانی را وداع و پیکرش به تبریز برده شد و طبق وصیتش در مقبرة الشعراى تبریز با تشییع بیش از 40 هزار نفر به خاک سپرده شد. با اعلام عزاى عمومى در سراسر آذربایجان مردم آذربایجان در احترام و تکریم استاد سنگ تمام گذاشتند.

 سالشمار زندگی استاد شهریار:

1285 شهریور ماه، تولد در شهر تبریز، بازارچه میرزا نصراللّه .

1288- عزیمت بهمراه خانواده به روستای خشگناب به دلیل انقلاب های تبریز و نا آرامی های شهر .

1290- پنج سالگی، آغاز تحصیلات ابتدایی در مکتبخانه های گلستان و نصاب .
- آشنایی با قرآن و دیوان حافظ نزد ملا محمد باقر و ملا ابراهیم .

1291- آرامش نسبی در تبریز و بازگشت خانواده به شهر .

1292- آغاز آشنایی و دوستی با " حبیب ساهر " .
- آغاز تحصیلات دروس عربی در مدرسه طالبیه تبریز .( از جامع المقدمات تا مقامات حریرى و حمیدى)
- شروع به آموزش زبان و ادبیات فرانسه در منزل و نزد معلم خصوصی .
- آشنایی با اشعار میرزا علی اکبر صابر .
- سرودن اولین شعر به زبان ترکی .

1294- سرودن دومین شعرش ( اولین شعر فارسی ) .

1295- سرودن سومین شعر به تأثیر اشعار شاتوبریان در وصف تبریز .

       نایت اسکین                               .

ادامه مطلب ...

مشاهیر و نام آوران میاندوآب

نایت اسکین

  سعید شاپوری

سعید شاپوری

سعید شاپوری از جمله کارگردانان و نویسندگانی است که وی را به کارگردانی نمایش‌های مذهبی می‌شناسند. شاپوری علاوه بر کار روی صحنه، تدریس هم می‌کند. وی که در رشته فلسفه هنر، مدرک دکترا دارد عضو هیئت علمی دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی تهران بوده و اصول اقتباس تدریس می‌کند.

 از آثار وی می‌توان به نمایش‌نامه‌های «نور زمستانی» و «خداوند یحیی را در جلیل می‌خواند» و «روزهایی که به یادت گذشت» اشاره کرد و در کارنامه سینمایی وی نگارش چند فیلمنامه دیده می‌شود که از مهمترین آن‌ها می‌توان از «تولد یک پروانه» نام برد. 

 

 نایت اسکین

سعید شاپوری

 وی طی همکاری‌های گذشته‌ی خود با حوزه هنری، انتشار کتاب «جلوه دراماتیک قرآن کریم» را به سوره مهر سپرده بود که کتاب قابل توجهی است.

سعید شاپوری متولد ۱۳۴۰ میاندوآب است. وی فعالیت هنری را با کارگردانی فیلم مستند “باغ گلشن طبس” سال ۱۳۷۳ آغاز کرد. نگارش فیلمنامه فیلم “تولد یک پروانه” به کارگردانی مجتبی راعی نخستین فعالیت سینمایی اوست.

تحصیلات:

کارشناسی ادبیات نمایشی از دانشگاه تهراندر سال 1374

کارشناسی ارشد سینما از دانشگاه تهران در سال 1387

دانشجوی دکترای فلسفه هنر 

 نایت اسکین

بهروز ثروتیان

بهروز ثروتیان

دکتر بهروز ثروتیان، نظامى شناس و پژوهشگر ادبى در سال 1316 در کوی بهی میاندوآب آذربایجان متولد شد. ایشان تا سن 24 سالگی در میاندوآب به تدریس ریاضی مشغول بودند. در سال 1342 ضمن کسب رتبه نخست کنکور انسانی کشور با ورود به دانشگاه تبریز همزمان در دو رشته ادبیات و فلسفه شروع به تحصیل کرد و در سال 1345 به عنوان دانشجوی نمونه دانشگاه تبریز موفق به کسب مدال درجه 1 فرهنگ شد.

در سال 1351 با اخذ مدرک کارشناسی ارشد ادبیات از دانشگاه تبریز راهی دانشگاه تهران شد و مدرک دکترای ادبیات فارسی دانشگاه تهران را در سال 1354 اخذ نمود و سپس مشغول تحصیل در دانشگاه تبریز و بعدها دانشگاه آزاد کرج شد.

برخى از آثار او عبارتند از :

تصحیح و شرح آثار نظامى(۶جلد)، تصحیح دیوان حافظ، شرح دیوان حافظ(۴ هزار صفحه و ۴جلد)، سروده هاى بى گمان(امیرکبیر، زیرچاپ)، فرهنگ اطلاعات نفایس الفنون، فر در شاهنامه، تصحیح جاودان خرد، پیر طریقت گفت، بیان درشعر فارسى، روایات گهربار، طنز و رمز در الهى نامه، بازنویسى آثار نظامى براى جوانان(۶ جلد)، رؤیاى عشق در مثنوى گل و نوروز، گزیده مخزن الاسرار، آیینه غیب، سلام بر حیدر بابا(شعر فارسى)، ترجمه حیدربابایه سلام، از ایران چه مى دانیم(۷ جلد)، شعر و اندیشه نیما یوشیج، اندیشه هاى نظامى گنجه ای، نقش بیان در آفرینش خیال، نامه هاى حافظ، ترجمه حافظ به شعر ترکى آذرى

و آثار در دست چاپ:

شرح راز منطق الطیر، شرح ساده مثنوى گلشن راز، شرح حال فرهاد میرزا، اسطوره اسکندر، نیک بختان بزرگوار در تذکرة الاولیا و …

زهرا طهماسبى: وقتى قرار است از بهروز ثروتیان بنویسیم بى گمان نام او را در کنار حکیم نظامى گنجه اى خواهیم یافت و نیز در کنار حافظ…

ثروتیان در تحقیق و پژوهش ، یکى از چهره هاى ماندگارى است که طى سال ها تلاش شعرهاى نظامى و حافظ را به زبان ساده و قابل فهم به خوانندگان حرفه اى و حتى عام ادبیات فارسى ارائه کرده و با دقت و فراست به نقد و تحلیل اندیشه هاى نظامى و حافظ پرداخته است.

بهروز ثروتیان مرد عمل است و بیشترین زمان زندگى اش را در راه پژوهش گذرانده است.
آوازه و شهرت او از محدوده دانشگاهى فراتر رفته و او را در مقام یک نظامى شناس معتبر و حافظ پژوهى کنجکاو ارتقا داده و باعث به وجود آمدن بیش از ۵۵ اثر ممتاز ادبى شده است.

دکتر بهروز ثروتیان به سال ۱۳۱۶ در میاندوآب آذربایجان در خانواده اى اهل فرهنگ به دنیا آمد.
کودکى و نوجوانى را در دشت هاى سبز و خرم و در کنار زرینه رود گذراند و سخاوت و مهربانى را از مردمان پاک و ساده آن دیار آموخت و خیلى زود راه و رسم آن زندگى که مى خواست را یافت چنانچه در سالهاى پایانى تحصیلات متوسطه به عنوان آموزگار ریاضى در همان سرزمین مشغول به کار شد. چند سال بعد درکنکور شرکت کرد و در دو رشته ادبیات فارسى و فلسفه رتبه اول را به خود اختصاص داد و در همان زمان به خاطر این موفقیت مورد تشویق قرار گرفت. او ماهانه دو هزار و پانصد ریال حقوق مى گرفت ، در حالى که حقوق معلمان ماهانه دو هزار و سیصد ریال بود.

بهروز ثروتیان جوان، دوره لیسانس را هم با مقام نخست سپرى کرد و از طرف شوراى عالى فرهنگ به اخذ مدال علمى درجه یک فرهنگ نایل آمد و رساله اش را با شادروان استاد علامه حسن قاضى طباطبایى با نمره بیست به پایان برد.

زمانى که در سال ۴۹ براى نخستین بار مقطع فوق لیسانس دایر شد او با شرکت در آزمون، وارد دانشگاه و در همان رشته نیز فارغ التحصیل شد.

پایان نامه او «بررسى فر درشاهنامه» از سوى کمیته استادان دانشگاه در همان سال چاپ و منتشر شد. و سرانجام سال ۵۲ در آزمون دوره دکترى زبان و ادبیات فارسى در دانشکده تهران پذیرفته شد و در اردیبهشت سال ۵۴ به دریافت دکترى در آن رشته نایل آمد. پایان نامه اش تصحیح منحصر به فردى از «جاویدان خرد» ترجمه الحکمه الخالده زیر نظر استاد مهدى محقق بود که با یارى او در شعبه اسلامى دانشگاه مک گیل کانادا در تهران به چاپ رسید.
بهروز ثروتیان سال ۱۳۵۱ درآزمون معلمى دانشگاه تبریز پذیرفته شد و از وزارت آموزش و پرورش به وزارت علوم انتقال یافت و در دانشگاه تبریز به تدریس متون نظم ونثر ادب فارسى پرداخت. ثروتیان از سال ۱۳۵۸ بازنشسته شده واز آن زمان تاکنون به تألیف و تحقیق در متون ادب فارسى پرداخته است.

بهروز ثروتیان

او سالیان زیادى را به تصحیح و شرح آثار نظامى گنجه اى وحافظ شیرازى صرف کرده و در حدود ۷۵ مقاله تحقیقى براى کنگره هاى داخلى و خارجى نوشته که اغلب آن در نشریات علمى دانشگاهى ، چاپ شده است.
بیشتر مقالات او سر منشأ خلق کتاب هاى او شده اند و او خود معتقد است که تمام کنگره ها برایش مبارک بوده اند….
سال ۱۳۴۲ با پروین ثروتیان که دختر عمویش بود ازدواج کرد. همسر او نیز در کنار زندگى خانوادگى کتاب «گنج نامه حکمت» را به رشته تحریر در آورده و مشغول جمع آورى ضرب المثل ها در زبان اسپرانتو است و همت گماشته تا فرهنگ کلمات ایهام ساز را بنویسد… و اما تحقیقات دکتر بهروز ثروتیان شاخه هاى فراوانى یافته است اما مهم ترین آنها را خود تحقیق نظامى گنجه اى مى داند که تصحیح و توضیح مخزن الاسرار، لیلى و مجنون، خسرو و شیرین و شرفنامه از آن جمله است.

ثروتیان ۷ سال از عمر خود را در زیرزمین خانه اش گذراند تا بتواند از روى ۱۴ نسخه خطى با روزى ۱۶ ساعت کار به شرح و تفسیر آثار نظامى بپردازد و حاصل این ایام کتاب هایى چون «خسرو و شیرین» ، «گنج رازها» و «اندیشه هاى نظامى گنجه اى» شد، آثار عظیم و جاودانى که به توضیح و تفسیر آنچه این شاعر فرزانه در اشعارش مدنظر داشته مى پردازد و با توضیح هنرمندانه او فهم و درک آن براى خواننده آسان و طلسم سخت فهمى آن شکسته مى شود.

دکتر ثروتیان قصد داشته و دارد شرح و تفسیر آثار بزرگانى چون ثنایى، نظامى، حافظ و نیما را به پایان برساند که از این چند تن همه جز ثنایى انجام پذیرفته اند.

تحقیق ها و کتاب هاى او درباره حافظ عبارتند از شرح حافظ در ۴ جلد و ۴۰۰۰ صفحه که یکى از ارزنده ترین کتب درباره حافظ و با تطبیق نسخ متعدد انجام گرفته است.

«غزلیات حافظ» عنوان یکى دیگر از کتاب هاى ثروتیان درباره حافظ است که به نقد و بررسى دستنویس ها و نسخ علمى – انتقادى، مشکول نویسى کلمات و مقدمه و تعلیقات پرداخته است.

در این اثر نسخه مرحوم قزوینى حرف به حرف با نسخه هاى دانشگاه تبریز مقایسه شده و این اثر حاصل تجربه چندین ساله ثروتیان است که براى خواننده غیر حرفه اى هم که با حافظ آشنا نیست مى تواند بسیار جذاب و خواندنى باشد.

«اندیشه و هنر در شعر نیما» نیز یکى دیگر از آثار دکتر ثروتیان است. او اعتقاد دارد نیما تأثیر بسزایى در شعر امروز داشته و حتى در اشعار شهریار شاعر آذربایجانى نیز دیده مى شود و اما اثر دیگرى از بهروز ثروتیان «ترجمه حافظ به شعر ترکى» است که در این اثر دیوان حافظ را به نظم ترکى درآورده و معمولاً با همان قافیه وهمان وزن که یک خواننده ترک زبان با آن رابطه بسیار خوبى برقرار مى کند.

این کار براى اولین بار انجام شده و در نوع خود بى نظیر است.

ثروتیان همچنین ترجمه ماندگارى از شعر معروف حیدرباباى شهریار را به ثمر رسانده و آن شعرناب آذرى را به فارسى برگردانده است.

(۱)
حیدر بابا چو ابر شخد، غرد آسمان

سیلابهاى تند و خروشان شود روان

صف بسته دختران به تماشایش آن زمان

بر شوکت و تبار تو بادا سلام من

گاهى رود مگر به زبان تو نام من

(۲)
حیدر بابا چو کبک تو پرد ز روى خاک

خرگوش زیر بوته گریزد هراسناک

باغت به گل نشسته و گل کرده جامه چاک

ممکن اگر شود زمن خسته یاد کن

دلهاى غم گرفته ، بدان یاد شاد کن و…

نامه هاى حافظ کتاب دیگرى از بهروز ثروتیان و شامل شرح و تفسیر ۶۴ غزل از غزلیات حافظ است که از آنها به عنوان نامه یاد کرده و معتقد است این غزل ها در واقع نامه هایى بوده اند که حافظ براى اشخاصى چون شاه شجاع و یا دیگران نوشته است. موضوعات و مخاطبین این ۶۴ نامه در یازده فصل این کتاب آمده که به عنوان مثال در فصل سوم به بررسى نامه هاى سیاسى حافظ پرداخته است و غزل با مطلع (مابدین ره نه پى حشمت و جاه آمده ایم) را عریضه محرمانه مردم شیراز به شاه شجاع دانسته و به شرح آن پرداخته است. در این کتاب در توضیح ابیات و غزل ها که وى معانى شگفتى را از آنها استخراج کرده به برخى از نکات دستورى که ثروتیان عدم توجه به آنان را دلیل اشتباه در معنى اشعار مى داند هم اشاره شده است. لازم به ذکر است که ثروتیان عقیده دارد کسانى چون خانلرى و قزوینى و غنى در انتخاب کلمات مختلف آن کلماتى را برگزیده اند که جنبه شعرى براى غزل مربوطه داشته است در صورتى که در معنا بى مفهوم است و مى گوید که خود آن دسته کلماتى را انتخاب کرده است که بار معنایى بر شعر مى بخشد: (و حال باید معنى کلمه در بیت و معنى بیت در کلام، یعنى همه غزل، وحدت موضوعى داشته باشد، زیرا که شاعر ما خواجه حافظ است و حرف یاوه نمى گوید – صفحه ۱۱ کتاب)
« فن بیان در آفرینش خیال» که تکمیل کننده کتاب «بیان در شعر فارسى» است نیز یکى از کتاب هاى اوست که با خواندن آن بسیارى از پیچیدگى هاى شعر فارسى از میان برداشته مى شود ضمن آن که مخاطب ادبیات با درک زیبایى هاى آفرینش هاى ادبى به لذتى مضاعف از آن مى رسد.

کتاب حاضر، به بررسى فن بیان در زبان فارسى مى پردازد. نویسنده در این کتاب، در مواردى با نظر علماى گذشته، برخوردى منطقى و انتقادى کرده و نیز برخى از اصطلاحات نامأنوس فن بیان را به فارسى برگردانده و همچنین از اشعار حافظ و نظامى به عنوان شاهد شعرى استفاده کرده است.

گونه هاى شکل خیال ‎/ نقد ظهور تشبیه در اشعار حافظ ‎/ ارکان تشبیه ‎/ اقسام مجاز ‎/ اقسام کنایه از نظر قدما ‎/ نشانه ها و… از جمله موارد مطرح شده در این کتاب است. کتاب در ۹ فصل با عناوین «شکل خیال» ، «فن بیان از نظر قدما» ، «تشبیه یا همانند سازى» ، «مجاز » ، «جابه جایى» ، «استعاره (گروگان گیرى ) » ، «ایهام یا گمان انگیزى » ، «کنایه» ، «طرح مسأله نماد یا نشانه در بیتى از حافظ »، «صحنه سازى براى رمز نهانى داستانها» تدوین شده است. (چاپ اول: ۱۳۶۹) علاوه بر بیش از ۵۵ اثر چاپ شده، بهروز ثروتیان در حال تحقیق و بررسى روى آثار فراوانى از گلستان فرهنگ و ادب فارسى است که مى توان این آثار را از مهم ترین آنها نام برد. «شرح ساده گلشن راز شبسترى» ، «شرح راز منطق الطیر» ، «نیک بختان بزرگوار در تذکرة الاولیا عطار» و…
بهروز ثروتیان معتقد است، ادبیات جهان در مقابل ادبیات ما بسیار کوتاه قد است و اندیشه اى که در مولانا، نظامى، عطار خصوصاً عطار وجود دارد شاید در آینده باعث شود تا مردم جهان بخواهند ادبیات فارسى یاد بگیرند تا این اندیشه ها را درک کنند. اگر انسان به خاطر الکترونیک، کامپیوتر و علوم روز مجبور باشد زبان انگلیسى بیاموزد، روزى هم براى درک و فهم این اندیشه ها باید زبان فارسى بیاموزد.

وی ظهر روز شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۱ در سن ۷۵ سالگی در گوهردشت کرج درگذشت و روز دوشنبه در بهشت بی‌بی سکینه کرج در قطعهٔ ۱۲، ردیف ۳۹، شمارهٔ ۶۸ به خاک سپرده شد.

روحشان شاد

بهرام حنفی

بهرام حنفی متولد سال ۱۳۴۵ در میاندوآب، کارشناس صنایع دستی و کارشناس ارشد تربیت مدرس با گرایش پژوهش هنر است. ۲۶ سال سابقه فعالیت هنری حرفه ای دارد که حدود ۲۱ سال از این مدت را به نقاشی خط پرداخته است. او تاکنون بیش از شانزده نمایشگاه انفرادی در داخل و خارج از کشور داشته و در کشورهایی چون آمریکا، ایتالیا، امارات و … نمایشگاه های موفقی برگزار کرده است.

تحصیلات :

۱۳۷۸ : فوق لیسانس پژوهش هنر ، دانشگاه تربیت مدرس ( عنوان پایان نامه : تجزیه و تحلیل آثار درویش عبدالمجید طالقانی )

۱۳۷۳ : لیسانس مهندسی صنایع دستی ( عنوان پروژه : تجزیه و تحلیل آثار شکسته نویسی )

۱۳۶۹ : فارغ التحصیل از انجمن خوشنویسان ایران

۱۳۶۶ : فوق دیپلم معلم هنر

۱۳۶۴ : دیپلم علوم تجربی

بهرام حنفی

سوابق کار :

۱۳۸۶ : نمایشگاه گروهی . گالری نقش جهان

۱۳۸۵ : نمایشگاه گروهی . فرهنگسرای نیاوران ( اکسپو هفت نگاه )

۱۳۸۵ : نمایشگاه انفرادی . لس آنجلس _ گالری سیحون

۱۳۸۴ : نمایشگاه انفرادی _ یک بیت یک نمایشگاه _ گالری والی

۱۳۸۴ : نمایشگاه گروهی  . بنگلادش

۱۳۸۳ : نمایشگاه گروهی . تالار وحدت ( اکسپو تهران )

۱۳۸۳ : نمایشگاه گروهی _ گرایشهای نوین در خوشنویسی _ فرهنگستان هنر

۱۳۸۲ : نمایشگاه انفرادی . گالری والی

۱۳۸۱ : نمایشگاه انفرادی . ایتالیا ( سنگالیا )

۱۳۸۱ : نمایشگاه انفرادی . گالری والی

۱۳۸۰ : سخنرانی و نمایشگاه . دانشگاه شریعتی ( موضوع سخنرانی : سیر و تحول اندیشه در خوشنویسی ایران )

۱۳۸۰ : نمایشگاه گروهی . دوحه ( قطر )

۱۳۷۹ : سخنرانی و نمایشگاه . فرهنگسرای بهمن ( موضوع سخنرانی : ریشه های پیدایش شکسته نویسی )

۱۳۷۸ : نمایشگاه انفرادی . گالری نقش جهان

۱۳۷۷ : نمایشگاه ( میهمان ویژه ) و سخنرانی . گرگان ( موضوع سخنرانی : بررسی تحول خوشنویسی دوران صفویه )

۱۳۷۷ : نمایشگاه انفرادی . فرهنگسرای بهمن

۱۳۷۷ : نمایشگاه گروهی . سازمان میراث فرهنگی ( بزرگداشت سیدعلی اکبر گلستانه )

۷-۱۳۷۶ : شرکت در چهار دوره جشنواره هنر در آیینه نیایش و اخذ مقام های اول در هر چهار دوره . فرهنگسرای بهمن

۱۳۷۶ : نمایشگاه انفرادی . دبی ( کلوپ ایرانیان )

۱۳۷۵ : نمایشگاه گروهی . مرکز هنرهای تجسمی ( اولین جشنوراه خوشنویسی جهان اسلام )

۱۳۷۵ : نمایشگاه انفرادی . گالری سیحون

۱۳۷۵ : نمایشگاه گروهی . مهران طالقان ( بزرگداشت درویش عبدالمجید طالقانی )

۱۳۷۴ : کارشناسی و بازنویسی نسخه های خطی ایران . کاخ گلستان

۱۳۷۴ : نمایشگاه انفرادی . گالری کندلوس

۴-۱۳۷۳ : مشاور تبلیغاتی شرکت لاستیک یزد

۱۳۷۳ تا کنون : تدریس در دانشگاههای هنری _ دانشگاه تهران ، سوره ، زاهدان ، شریعتی و … ( موضوعات تدریس : تایپوگرافی کالیگرافی ، تاریخ کتابت ، تاریخ هنر ایران ، تجزیه و تحلیل هنرهای تجسمی ، خوشنویسی و طراحی حروف )

اثری از بهرام حنفی

۱۳۷۳ : نمایشگاه انفرادی . گالری سیحون

۱۳۷۱ : نمایشگاه انفرادی . دانشگاه هنر

۱۳۶۶ : رتبه اول خوشنویسی . جشنواره هنری دانشجویان تربیت معلم

۱۳۶۴ تاکنون : تدریس در انستیتوها و هنرستان ها و مراکز تربیت معلم

پژوهش :

عمده پژوهش پیرامون کتاب آرایی و حکمت و آراء فلاسفه ایران در دوره اسلامی و نقوش هنرهای ایران در دوره باستان و اسلامی 

 

 نایت اسکین

بایرام فضلی

بایرام فضلی

بایرام فضلی، فیلمبردار، نویسنده و کارگردان سینما، فارغ التحصیل رشته سینما از دانشگاه هنر (دانشکده سینما و تئاتر) می باشد. فضلی متولد ۱۳۴۷ در میاندوآب می باشد و تحصیلات راهنمایی و متوسطه را در زادگاهش میاندوآب گذرانیده است.

وی همچنین عضو رسمی انجمن فیلمبرداران سینمای ایران و مجمع فیلمسازان ایران است. تاکنون در بیش از 120 فیلم کوتاه و بلند و مستند و داستانی به عنوان فیلمبردار و تصویربردار همکاری داشته است و برنده بیش از ۲۲ جایزه از جشنواره های مختلف داخلی و خارجی شده است.

بایرام فضلی در سینما بیشتر عنوان مدیر فیلمبرداری فعالیت کرده اما چندین فیلم کوتاه و بلند را نیز کارگردانی کرده است.

بایرام فضلی

“تهران انار ندارد” ، “ما سه نفر” ، “از ما بهترون” ، “زن ها شگفت انگیزند” ، “از تهران تا بهشت” ، “روز روشن” ، “ماجراهای اینترنتی” و “تنها دو بار زندگی می کنیم” برخی از آثار معروف بایرام فضلی در قامت مدیر فیلمبرداری می باشند.

“باز هم سیب داری؟” عنوان فیلم پر سر و صدایی است که بایرام فضلی کارگردانی، فیلمبرداری و نویسندگی آن را بر عهده داشته است. فیلمبرداری این فیلم به عنوان نخستین تجربه کارگردانی فضلی، در اطراف میاندوآب انجام شد.

داستان این فیلم در یک فضای بی زمان و مکان اتفاق می افتد و مردی ایلاتی به همراه زنی جوان که از یک ده جنگ زده فرار کرده سفری پر ماجرا را آغاز می کنند. آنها در این سفر به تدریج در می یابند که تمام مردم آن مناطق تحت فرمانروایی گروهی قدرتمند و سیاست پیشه به نام داس داران هستند.

باز هم سیب داری؟

نایت اسکین

  شهید مهدی باکری

شهید مهدی باکری

مهدی باکری در سال 1333 هجری شمسی در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی و با ایمان متولد شد. در دوران کودکی، مادرش را که بانویی باایمان بود از دست داد و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک) وارد جریانات سیاسی شد.

پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متاثر بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه تبریز مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد.

شهید باکری در طول فعالیت های سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف ساواک تحت کنترل و مراقبت بوده است.

پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل کشور فعال شود.

شهید مهدی باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی(ره)، در حالی که در تهران افسر وظیفه بود، از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیت های گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.

بعد از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در آمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت ۹ ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای را از خود به یادگار گذاشت.

شهید مهدی باکری

ازدواج شهید مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزنده‌ ای برای مردم انجام داد.

شهید باکری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاش های گسترده ‌ای را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگان و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به ‌رغم فعالیت های شبانه‌ روزی در مسئولیت های مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبهه ‌ها شد.

شهید باکری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتح ‌المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در کسب پیروزی ها موثر باشد. در این عملیات یکی از گردان ها در محاصره قرار گرفته بود که ایشان به همراه تعدادی نیرو، با شجاعت و تدبیر بی‌نظیر آنان را از محاصره بیرون آورد. در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات بیت‌المقدس (با همان عنوان) شرکت کرد و شاهد پیروزی لشکریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود.

در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحت هایی که داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بی‌ سیم هدایت کند.

در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی ‌امان در داخل خاک عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصمم تر از پیش در جبهه ‌ها حضور می‌یافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی،‌ هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانه ‌روز تلاش می‌کرد.

در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشکر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاک گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیک آزاد شد.

شهید باکری در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداکار، در انجام تکلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همه‌جانبه‌ای را از خود نشان داد.

در عملیات خیبر زمانی که برادرش حمید، به درجه رفیع شهات نایل آمد، با وجود علاقه خاصی که به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده‌اش تماس گرفت و چنین گفت: شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده است. و در نامه‌ای خطاب به خانواده ‌اش نوشت: 

 

“من به وصیت و آرزوی حمید که باز کردن راه کربلا می‌باشد همچنان در جبهه‌ ها می‌مانم و به خواست و راه شهید ادامه می‌دهم تا اسلام پیروز شود.”

نقش شهید باکری و لشکر عاشورا در حماسه قهرمانانه خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی که آنان در دفاع پاتک های توانفرسای دشمن از خود نشان دادند بر کسی پوشیده نیست.

در مرحله آماده ‌سازی مقدمات عملیات بدر، اگرچه روزها به کندی می‌گذشت اما مهدی با جدیت، همه نیروها را برای نبردی مردانه و عارفانه تهییج و ترغیب کرد و چونان مرشدی کامل و عارفی واصل، آنچه را که مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت باید بدانند و در مرحله نبرد بکار بندند، با نیروهایش درمیان گذاشت.

شهید مهدی باکری

همسر شهید باکری در مورد اخلاق او در خانه می‌گوید:

“با وجود همه خستگی‌ها، بی‌خوابی ‌ها و دویدن ‌ها، همیشه با حالتی شاد بدون ابراز خستگی به خانه وارد می‌شد و اگر مقدور بود در کارهای خانه به من کمک می کرد؛ لباس می‌شست، ظرف می‌شست و خودش کارهای خودش را انجام می‌ داد.

اگر از مسئله‌ای عصبانی و ناراحت بودم، با صبر و حوصله سعی می‌کرد با خونسردی و با دلایل مکتبی مرا قانع کند.”

بعد از شهادت برادرش حمید و برخی از یارانش، روح در کالبد نا آرامش قرار نداشت و معلوم بود که به زودی به جمع آنان خواهد پیوست. پانزده روز قبل از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف شده و از امام رضا(ع) خواسته بود که خداوند توفیق شهادت را نصیبش نماید. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه ‌ای رسید و از ایشان درخواست کرد که برای شهادتش دعا کنند.

این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ ۲۵/۱۱/۶۳، به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول، به خطرناک ترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت می کرد، تلاش می‌نمود تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتک های دشمن تثبیت نماید، که در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نایل گردید.

هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آب های هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف آرپی‌جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.

 

 نایت اسکین

ستارخان سردار ملی و حیدرخان عمواوغلی

ستارخان سردار ملی و حیدرخان عمواوغلی دو چهرة درخشان انقلاب مشروطیت

حیدرخان عمواوغلی به مانند ستارخان و نقشی که در راه اندازی انقلاب و رهبری و هدایت آن داشته ، وی را مبدل به یکی از درخشانترین و ماندگارترین چهرة تاریخی ایران برای تمامی اعصار نموده اند . خدمات این بزرگ مرد انقلاب مشروطیت آذربایجان که حد و مرزی و زمان و مکان برای آن نمی توان قائل شد به موجب اعترافات مؤرخین او را در رأس هرم انقلاب مشروطه و مبارزه با دیکتاتوری در زمان اوج اختناق و خفقان و فشارها ، قرار داده و از او یک چهرة انقلابی پرشور و محبوب ساخته است .

حیدرخان اصلاً از اهل ارومیه و بزرگ شدة آذربایجان شمالی و قفقاز بود در این مورد مؤرخین می نویسند : « حیدر» فرزند مشهدی علی اکبر به 1298 هجری قمری ( برابر با 1880 میلادی ) در ارومیه زاده شد و هنگام کوچ خانواده اش به الکساندرپل یازده سال داشت . حیدرخان تحصیلات ابتدائی را در الکساندرپل ، و سپس تحصیلات عالی را در مدرسة عالی ایروان گذرانید . پس از چندی در مدرسة صنعتی تفلیس مهندسی برق آموخت .

در زمانیکه حیدرخان در باکو بود ، فعالیت و زمینة فکری و نهضت اجتماعی مسلمانان قفقاز بسیار جالب توجه است . فریدون آدمیت در کتاب اندیشه های میرزافتحعلی آخوندزاده می نویسد : میرزافتحعلی آخوندوف از اهل شکی یکی از اولین پیشروان مدنیت جدید در میان مسلمانان قفقاز بود . علاوه بر تئاترهای ترکی بسیار شیرین او ، وی به فارسی بسیار چیز نوشت . مانند انتقاد بر ذیل روفته الصفاء و اشعار فارسی وی در باب لزوم تغییر خط . میرزاکاظم دربندی نیز از فضلای معروف بود که کشف الکلمات او به قرآن معروف است . از قدیمیترین روزنامه های ترکی که در قفقاز نشر شد روزنامة « اکینچی» بود و مشهورتر از آن روزنامة « ترجمان» بود به مدیریت اسماعیل گاسپرینسکی که سال ها دوام کرد و مشهور شد . بعد روزنامة مشهور بزرگ یومیة « مشرق روس» در تفلیس در حدود سال 1318 هـ .ق و یا قبل از آن و سال ها بعد که محمدآقاشاه تختنسکی از ملاکین و اشخاص شاه تختی نشر کرد و خیلی رونق گرفت و اولین روزنامة یومیة بزرگ مسلمین روسیه بود . این روزنامه در زمان جنگ روس و ژاپن تنتشار زیاد داشت محرّرین آن میرزاجلیل محمد قلی زادة نخجوانی ( بعدها صاحب روزنامة فکاهی « ملا نصرالدین» در تفلیس ) و رشیدبیگ اسماعیلوف ( که بعدها در تهران در بانک روس مصدر فعالیت سیاسی بر روسها شد ) و فائق افندی نعمان زاده و غیره هم بودند . خود محمدآقا از بهترین تربیت شدگان عصر جدید و مردی بسیار عالم بود که در فرانسه و آلمان تربیت شده بود و از داناترین مردان سیاسی مشرق زمین بود . بعدها میرزاجلیل و فائق افندی روزنامة « ملا نصرالدین» را تأسیس کردند که یکی از بهترین نشریات عالم اسلامی و بسیار مؤثر بود و در تبریز نیز بسیار مرغوب و بااثر بود .

در اوائل قرن نوزدهم میلادی ، نهضتی فکری و مدنی در بین مسلمین قفقاز پیدا شد ، و جنگ روس و ژاپن ، و بعد انقلاب اول روسیه و ایجاد دوما ، و منازعات ارامنه و مسلمانان آن نهضت را تشدید کردند . در باکو که در واقع مرکز مسلمین آن مملکت بود و بواسطة محصول نفت بسیار با ثروت و معمور گردیده بود میلیونرهای مسلمان پیدا شده بودند که مشهورترین و با احساس ترین و ملت دوست ترین آنها حاج زین العابدین تقیوف مشهور بود که حیث کمکش به مسلمین و تأسیس مدارس و غیره به همه جا رسیده بود و حاج آقا حاجیوف و موسی نقیوف و مرتضی مختاروف نیز معروف بودند .

در تحت مساعدت تقیوف ، روزنامة ترکی روزانة « حیات» دایر شد به مدیریت هاشموف و بعد احمدآقایوف معروف ناسیونالیست افراطی قراباغی روزنامة « ارشاد» یومیه را تأسیس کرد که خیلی مقالات آتشین داشت و بسیار مرغوب گردید ، و بعدها یک « ارشاد» فارسی هم به مباشرت مرحوم سید محمد صادق ادیب الممالک فراهانی که به باکو رفته بود ، در جز و همان « ارشاد» ترکی ولی جداگانه نشر شد . یک مجلة ادبی ترکی هم به اسم « فیوضات» به مدیریت و نگارش علی بیگ حسین زاده انتشار یافت که بسیار متمایل به عثمانی بود . در همان اوقات میرزامحمدخان اویسی که آن وقت نایب قنسولگری ایران در باکو بود مجله ای فارسی به اسم « حقایق» در باکو نشر کرد که ایرانیگری را در مقابل ترکها ترویج می کرد و مورد حملات سخت فیوضات واقع گردید .

در همین زمانها بود که حیدرخان عازم ایران شد و در شعبان 1320 هجری قمری وارد مشهد شد و به دایر کردن کارخانة برق برای روشن کردن آستانه و بالا خیابان مشهد پرداخت . حیدرخان از شعبان 1320 تا رجب 1321 هـ .ق در مشهد اقامت کرد . خود وی دربارة دوران اقامتش در مشهد چنین تقریر کرده است : پس از دایر کردن کارخانة مزبور در مشهد که حکومت شاهزاده نیرالدوله در آنجا بود و بعضی وحشیگریهای خلاف انسانی مشاهده می نمودم ، از آنجائی که از سن دوازده سالگی در روسیه داخل در امور سیاسی بوده و هیچ زمان تحمل بعضی مضرات اقتصادی را نمی توانستم بیاورم ، چطور می شد که در ایران متحمل پاره ای وحشیگریها شده و ساکت باشم .

حیدرخان در تمام مدت یازده ماه اقامتش در مشهد کوشید تا شعبة فرقة اجتماعیون عامیون را در مشهد برپا کند ، لکن به واسطة عدم رشد سیاسی مردم ونبودن زمینة فکری ، موفق نشد . خود وی در این باره می نویسد : در تمام مدت یازده ماه که من در خراسان اقامت داشتم هر چه سعی و تلاش کردم که بلکه بتوانم یک فرقة سیاسی تشکیل بدهم ، ممکن نشد . چون کله های مردم به قدری نارس بود که سعی من در این ایام بی نتیجه ماند و مطلقاً معنی کلمات مرا درک نمی کردند . در این مدت فقط یک نفر مشهدی ابراهیم نام میلانی را با خود هم عقیده یافتم که می توانستم با او صحبت فرقه ای به میان آرم .

حیدرخان در شعبان 1321 هـ .ق از مشهد به تهران رفت . پس از چند ماه ، در ادارة راه آهن تهران شاه عبدالعظیم استخدام شد . پس از چندی از ادارة راه آهن تهران استعفا کرده و در تجارتخانة روسی حمل و نقل ایران مشغول کار شد . حیدرخان ، هنگام اشتغال در تجارتخانة حمل و نقل ایران ، و پس از شکست انقلاب 1905 میلادی حزب سوسیال دمکرت روسیه است ، که سفری به اروپا می کند و در آنجا علاوه بر تکمیل رشتة تحصیلی خود ، ساختن و نحوة به کا بردن ده نوع بمب را می آموزد . پس از صدور فرمان مشروطه و آشنائی مردم با افکار نو ، که نتیجة انتشار کتب و مسائل و روزنامه های مختلف و وعظ و خطابه های وعاظ و ناطقین با حمیّت بود ، حیدرخان زمینة تأسیس یک حزب سیاسی را مناسب دید . لذا با چند نفر که آنها را می شناخت و به سوابق فکری آنان واقف بود ، طرح تأسیس فرقة اجتماعیون عامیون تهران را ریخت . علی آذری دربارة اعضای فرقة اجتماعیون عامیون تهران می نویسد : تا آنجا که تحقیق کرده ام ، مؤسسین حزب اجتماعیون عامیون تهران که بستگی به حزب اجتماعیون عامیون تبریز و باکو و تفلیس داشتند در حدود چهل نفر می شدند .

بی شک ، درباریان مفتخوار و سردمدارانی که همواره بی هیچگونه رادع و مانعی به مکیدن خون رعیت و ارضاء تمایلات پست خود مشغول بودند ، حکامی که تفریحشان مثله کردن بیگناهی بود ، نامردان سفله یی که افزایش ثروتشان را در احتکار قوت مردم یافته بودند ، عمامه به سرانی که رعیت را برده و غلام خود میخواستند با ترتیبات جدید که « مشروطه» نامیده میشد ، سر سازش نداشتند . به هر وسیله می کوشیدند که این نهال نوخاسته را از ریشه درآورند و برای این مقصود به سازمان دادن و متشکل کردن نیروهای خود پرداختند . عزیز بیجهتهای دیروز در سازمانی به نام « انجمن خدمت» گردهم آمدند و به اخلال در نظم جدید مشغول شدند . لازم بود که سر سپردگان مشروطه ضرب شستی به اینان بنمایند . فرقة اجتماعیون عامیون تهران جهت تأدیب « انجمن خدمت» و هشدار دادن به آنان که هنوز خواب حکومتی را که در آن پیش کشی کردن دختران بخت برگشتة ولایات ایران به سلطان و هر حاکم زنباره یی معمول بود میدیدند ، تصمیم به اقدام گرفت . مبتکر و مجری طرح مبارزه با این عناصر و افکار و رفتار پلیدشان ، حیدرخان عمواوغلی بود .

در آن زمان ایران وضع بسیار آشفته ای داشت . عده ای یاغیان نیز از فرصت استفاده کرده به جان مردم بی دفاع مناطق آذربایجان می افتادند ، در این مورد رحیم رضازاده ملک در کتاب چکیدة انقلاب حیدرخان عمواوغلی می نویسد : پس از شکست مجد السلطنه ، کردان تاراجگر مرزنشین جلوگیری در پیش خود ندیده و در روستاها به تاخت و تاز پرداختند . در دیه های ارومی ، آسوری . سنی و شیعی همگی هستند . کردان تنها به سنیان پاس گذارده به دیگران کشتار و تاراج دریغ نمی گفتند . این بود بیچاره روستائیان خانه و کشتزارهای خود را گذارده ، در آن هنگام بهره برداری ، نالان و گریان رو به شهر می آوردند و در کوچه ها به سرگردانی می پرداختند .

این در حالی بود که بزرگمردان و دلیران آذربایجان مانند حیدرخان عمواوغلی و ستارخان در راه کسب آزادی برای تمامی ملت ایران سر از پا نمی شناختند و زمان و مکانی برای آنها مطرح نبود . از شیخ محسن نجم آبادی چنین نقل می کنند که می گفت : در یکی از انجمنها ، میرزا جهانگیرخان ( صوراسرافیل ) که مرجع آزادیخواهان بود ، به من گفت : جوانی قفقازی هم تازگی به تهران آمده به اسم حیدرخان معروف است ، با او آشنا شوید . من نیز پذیرفتم و حیدرخان را دیدم ، جوانیست لاغراندام و صاحب تصمیم و اراده و بسیار چابک و فعال .

این جوان قفقازی اعجوبه ای بود . از هیچ چیز نمی ترسید و رشادت و شجاعتش قابل تحسین بود . من کسی را به شجاعت و پردلی او ندیده ام . اما با این همه متهور نبود و دیوانه وار کار نمی کرد و در هر عمل تمام جوانب آن را ملاحظه می کرد و بعد دلیرانه اقدام می نمود . شاید هم این حسابدانی و سنجش جزئیات عمل نتیجة حرف و شغل مهندسی او بود . کمی از آشنائی ما گذشته بود که من فهمیدم با یک مرد انقلابی سرسخت و جانباز و فداکاری روبرو شده ام و نظریات خود را در خصوص قتل و از بین برداشتن سران استبداد به من گفت . از جمله یک روز مرا فرستاد به قیطریه و مأموریت داد که محل اتابک را آنجا وارسی کرده و ببینم از چه راهی می توان وارد باغ شده ، کار او را تمام کنند .

قتل اتابک ، همة مستبدین و بدخواهان توده را هشدار داد و فهمانید که حزب و فرقه ای قوی و با پرنسیپ که اعضای آن از فدای جان نیز دریغ ندلرند ، پاسداری « مشروطه» را تعهد کرده است .

فرقة اجتماعیون عامیون ایران ، همچنانکه « برای ریشه کن کردن استبداد و برطرف نمودن خونخواران قیام» کرد . دستور اعدام محمدعلیشاه از طرف فرقه صادر شو و فدائیان اقدام کردند : « در جلسه 12 ذیحجة 1335 » کمیته انقلاب ملی حوزة فرقة اجتماعیون عامیون تصمیم گرفت که برای نجات ملت وسعادت امت و حفظ آزادی و مشروطیت ، محمدعلیشاه را از میان بردارد و کشور را از لوث وجود ناپاک او پاک گرداند . برای انجام این منظور ، حیدرخان عمواوغلی که رئیس کمیتة اجرائیه بود مأمور گردید که این امر مهم را که حیات یک ملتی را دربردارد ، به عهده گیرد . سید احمد کسروی دربارة این کوشش حیدرخان عمواوغلی می نویسد : آنچه در سالهای دیرتر دانسته شده است آنست که نقشة این کار را حیدرخان عمواوغلی کشیده و بمب را نیز او ساخته بوده و بمب اندازان چهار تن ( مشهدی محمد معروف به مشهدی محمد عمواوغلی ، عضو هیأت رئیسة فرقة اجتماعیون عامیون ایران در باکو ، مشهدی عبداله ، اکبر و زینال ) بوده اند و همانا اینان را به تهران کمیتة فرقة اجتماعیون عامیون باکو فرستاده بود . این نمونة دیگری از این کارهای « حیدرخان عمواوغلی» است و میرساند که او یک شورشخواه ( انقلابی ) راست و شایانی بوده و به کارهای بزرگ می کوشیده . پس از کشتن اتابک این دومین شاهکار او بود که اگر پیش می رفت هر آنیه نتیجه های بزرگی را درپی داشت . این بمب اگر میرزا را از میان می برد ، جنبش مشروطه خواهی ایران رنگ دیگری به خود می گرفت . رحیم رضازاده می نویسد : پس از آن که محمد علیشاه ، مجلس شورای ملی را در 23 جمادی الاول 1326 به توپ بست ، فرقة اجتماعیون عامیون تبریز ، بنا به اقتضای زمان و با کوششی که حیدرخان عمواوغلی جهت تهیه اسلحه و افراد جنگی به کار برده بود ، تجدید سازمان یافت و به رهبری حیدرخان عمواوغلی و علی مسیو و سایر پاکباختگان راه آزادی ، پیروزی انقلاب مشروطه را تعهد کرد .

ستارخان و باقرخان نیز در این زمانها به تهران رفت و آمد می کردند . مهدی ملکزاده در تاریخ مشروطیت ایران می نویسد : ستارخان و باقرخان که در این هنگام به تهران آمده بودند ، ستارخان که در آن زمان مورد پرستش ملت ایران بود و مقام پهلوان آزادی را در جهان به دست آورده بود به طوری با تجلیل و تکریم هر چه تمامتر وارد تهران شد و به اتفاق باقرخان و مجاهدینی که همراهش بودند در بزرگترین قصرهای تهران پارک اتابک سکنی گزیدند و چون پادشاهی از طرف دولت و قاطبة مردم از او پذیرائی میشد و هر روز صدها نفر از کلیة طبقات مردم تهران به ملاقاتش میرفتند و از خدمات و زحماتی که در راه آزادی کشیده بود ، تشکر میکردند و یا بهتر بگویم مدح و تنا میگفتند .

رحیم رضازاده در کتاب چکیدة انقلاب حیدرخان عمواوغلی و عبدالحسین نوائی در کتاب « ستارخان سردار ملی قهرمان انقلاب آذربایجان» می نویسد : حیدرخان عمواوغلی ، در تبریز ، علاوه بر زعامت و رهبری فرقة اجتماعیون عامیون خود نیز به کار پرداخت و شخصاً در جنگهای تبریز شرکت جست . « ستارخان به حیدرخان عمواوغلی معتقد و بلکه تحت تأثیر جاذبة قوی وی قرار گرفته بود . فعالیت خستگی ناپذیر و ایمان راسخ حیدرخان به مشروطه ، طوری ستارخان را مجذوب کرده بود که همیشه دستی به شانة حیدرخان می زده و می گفته : هر چه حیدرخان بگوید همان است » . همواره راهنمائیها و چاره اندیشیهای حیدرخان ، این چکیدة راستین انقلاب ، ستارخان پهلوان دریادل آذربایجان را سخت به کار می آمد .

پس از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی در 23 جمادی الاول 1326 مستبدین در همه جای ایران نیرویی تازه یافتند و بیرحمانه به مشروطه خواهان تاخت آوردند . تنها آذربایجان بود که هنوز شعله های انقلاب از سراسر آن زبانه می کشید . گرچه پیدا بود که آذربایجانیان ، جان بر کف برای تحصیل آزادی آماده اند ، لکن استبدادیان نیز خود را برای مقابله آماده کرده بودند . نیرو ، پول ، سلاح و کمکهای بی دریغ و وسیع محمد علیشاه سرکردگان مستبد را به سرکوبی مشروطه خواهان تشویق می کرد . آذربایجانیان روزهای سختی را گذرانیدند .

آذربایجانیان به رهبری فرقة اجتماعیون عامیون جنگ بی امان خود را ر علیه استبداد ادامه میدادند و همة مردم رنجدیده و زجرکشیدة ایران این پایداری و استقامت آذربایجانیان را به دیدة تحسین می نگریستند و ارج می نهادند . آزادیخواهان اصفهان در سپاسگذاری از مردم آذربایجان نیز شعر می سرودند :

ملت تبریز ، خدا یارتان دست خدائی کمک کارتان

پر شده این ملک ز گفتارتان از هنر باقر و ستارتان

ملت تبریز ، خدا یارتان

نام شما در همه ی بر و بحر گشته به مردی و هنر مشتهد

درج نمودند به الواح زر در همه جا نقشه و آثارتان

ملت تبریز ، خدا یارتان

مستبدین به اکثر شهرهای آذربایجان نفوذ کرده و سعی در سرکوبی قیام داشتند : هنگامی که مرند گشاده گردید ، حیدرخان عمواوغلی برای سروسامان دادن به اوضاع مرند بران شهر رفت و همچون رهبری خردمند به کار پرداخت . پیروزی و موفقیت حیدرخان حتمی بود . یکی دیگر از شهرهای آذربایجان که مستبدین گلویش را سخت می فشردند ، خوی بود . فرقة اجتماعیون عامیون تصمیم به استخلاص خوی از شر مستبدین گرفت و اقدام نمود . حیدرخان عمواوغلی که ارادتش به آزادی و کاردانیش در ادارة امور و سازمان دادن ، تحسین همگان را برانگیخته بود در کار ادارة مرند موفق شد و حال که خوی گشاده گردید ، برای سروسامان دادن به اوضاع خوی بدان جا رفت . باز پیروزی و موفقیت حیدرخان حتمی بود . تودة حقشناس خوی که همواره از ظلم و جور حکام مستبد جان بر لب داشتند ، حیدرخان عمواوغلی را فرشته یی فرستاده از جانب خدا یافتند و در حقش تنها پاداشی را که یک توده می تواند برای رهبرش تدارک کند فراهم آوردند . در تجلیلش شعر سرودند و تصنیف ساختند .

عمواوغلی گلدی خویا

خویدا قرار قویا

یتملرین قارنی دویا

یاشاسین گوزل عمواوغلی

عمواوغلی مینیب فایتونا

تومار وریب اوز آتنا

چوره ک ینیب یوز آلتینا

یاشاسین گوزل عمواوغلی

راستا بازارلار راستاسی

گلیر مجاهد دسته سی

عمواوغلی دور سرکرده سی

یاشاسین گوزل عمواوغلی

حیدرخان علاوه بر برقراری نظو و آرامش در خوی به پیشرفت امور اجتماعی خوی نیز همت گماشت و در این شهر نیز اداره های قانونی همچون : عدلیه ، مالیه و نظمیه باز شد . همچنانکه در یادداشت میرزا آقاخان مرندی ( مدیر مکافات ) ملاحظه میشود ، وجود حیدرخان عمواوغلی در خوی پیروزی مجاهدان را تضمین میکرد . لکن حیدرخان به این گونه پیکار بس نکرده ، از آن گونه چاره اندیشیها که دربارة شجاع نظام اندیشیده بود ، این جا هم میاندیشید . انفجار زین اسبی که به سوی کردان رفته بود و خبرش را روزنامة انجمن درج کرده است از ابتکار حیدرخان عمواوغلی بود .

رحیم رضازاده ملک می نویسد : هر ایرانی شرافتمند و آزاده ای ، حیدرخان عمواوغلی رهبر شجاع و راستین انقلاب مشروطه ایران را ستوده است و می ستاید .

میرزا ابوالقاسم عارف قزوینی دربارة حیدرخان گفته است : حیدرخان عمواوغلی شخصی بزرگ و چکیدة انقلاب بود . میرزا ابراهیم خان منشی زاده ، از حیدرخان عمواوغلی به « شخص محترمی که از اقدامات غیرتمندانه و وطنخواهانة ایشان ایران زنده شده است» و « وجود مقدس» یاد میکند . محمد قزوینی نوشته است : من در هر دو شهر ( پاریس و برلین ) مکرر حیدرخان عمواوغلی را دیده بودم . مردی بود بسیار شجاع ، فوق العاده با تهور و پردل و بیترس و بیباک و جانش را به تعبیر معروف همیشه در کف دست داشت و از مواجهة با خطر و خوض مهالک ، بلکه از مرگ رویاروی به هیچ وجه روی نمیتافت و مخاطرات عظیمه را گوئی از جان و دل طلب میکرد ، و نیز می نویسد : خدا حیدرخان عمواوغلی را رحمت کند . یکی از شجاعترین و متهورترین و جسورترین و بیترس ترین مردم از مرگ بود و خدمات نمایان او به مشروطة ایران مشهود همة بلاد آن مملکت است .

محمدعلی جمالزلده ، دربارة صفات و سجایای اخلاقی حیدرخان عمواوغلی مینویسد : خدا او را بیامرزد . فارسی و ترکی و روسی و فرانسه و بعدها قدری آلمانی حرف میزد … مرد بود و خیلی چیزها سرش میشد که مردم روزگار سرشان نمیشد و نمیشود . خدا او را بیامرزد . در میان ایرانیان بی تجربه و تازه انقلابی شده و بچه ننه یی بار آمدة آن زمان رستم دستانی جلوه میکرد والحق هم سری نترس داشت و با آن که در قیافه اش کوتاه قد یا متوسط القامه و نسبتاً لاغری بود و بعدها چاقتر شده بود . چیزی با ابهت باشد دیده نمیشد . جوانان وطنپرست و فدائی را بلد بود مجذوب و مطیع خود سازد و میدانست چگونه باید با آنها رفتار که مطیع و منقارش باشند و چون به پول اهمیتی نمیداد و به دیگران میرسانید این نیز خود بیشتر جوانان را به او علاقه مند میساخت . فارسی را خوب حرف میزد و در خاطر ندارم که لهجة ترکی یا روسی داشت و چنان که گذشت شوخ طبع و خندان بود .

این قیامها و تلاشهای جانانه و خالصانه به تمام نقاط ایران سرایت کرد و موجب شعله ور شدن قیامهائی در اکثر نقاط ایران گردید . در گیلان نیز قیام جنگل به رهبری میرزا کوچک خان متجلی شد که عاقبت بد فرجامی داشت . و میرزا کوچک خان خود پرورش یافتة قفقاز و باکو بود . میرزا کوچک ، هنگام بمباران مجلس شورای ملی از طرف محمد علیشاه ، در قفقاز بود و اقامتش در تفلیس و باکو تا حدی بود که وی را به مقتضیات دنیای نوین آشنا ساخت . با این حال در کادر رهبری جنگل افراد ورزیدة مبرزی که به سیاست جهانی وارد باشند ، کمتر دیده میشد . حتی خود میرزا کو.چک یک مرد دینی بیش نبود که همة مظاهر انقلاب را از دریچة دیانت می نگریست . حیدرخان عمواوغلی همچنان در آذربایجان میبود و در جنگها و سازمان دادنها نقش تعیین کننده داشت . تا این که از اوضاع گیلان و اصفهان و ترتیباتی که مشروطه خواهان آن خطه ها در کار مشروطه داده بودند و از نیروی آنها ، اطلاع یافت . حیدرخان با آن اندیشة توانا و دید صحیح سیاسی که داشت می دانست که از کوششهای پراکنده در سرزمین پهناور ایران نتیجة مطلوب حاصل نخواهد شد .از این روی حیدرخان مصمم به یک کاسه کردن نیروهای مشروطه خواهان براثی فتح تهران شد .

وجو حیدرخان عمواوغلی در کمیتة جدید انقلاب چون نیش خاری چشم کوتاه بین سران دست دوم انقلاب را آزار میداد . با توانائی که در حیدرخان سراغ داریم که میتوانست با چند کلمه هر کس را فدائی خود کند ، حیدرخانی که توانسته بود برای نهضت جنگل پول فراهم آورد ، حیدرخانی که با یک کشتی اسلحه به جنگل آمده بود ، حیدرخانی که سوابق درخشان در انقلاب مشروطة ایران داشت ، بدان سان که یکی از چند نفر معدود موجد انقلابش میدانستد ، حیدرخانی که تمام اروپا را وجب به وجب گشته بود و در تمام دنیا با سران آزادیخواه ارتباط داشت ، حیدرخانی که نقش سازنده اش در انقلاب 1917 روسیه فراموش شدنی نبود ، حیدرخان عمواوغلییی که که احرار ایرانی چون جان گرامی دوستش داشتند ، و آخرالامر حیدرخان زباندان و مهندس ، سروری و حکومتش بر تمام سران جنگل مشهود و ناگزیر بود . سروری و برتری حیدرخان عمواوغلی ، بیش از همه برای میرزا کوچک گران میآمد . زیرا طول مدت انقلاب میرزا کوچک نشان داده بود که وی قادر به یکسره کردن کار و به پیروزی رساندن رساندن نهائی انقلاب نیست . هرج و مرجها و کشت و کشتارهای متعدد و تلف شدن مال و جان مردم در این مجادله ها ، عامه را از میرزا ناامید کرده بود و حال که حیدرخان عمواوغلی به جنگل آمده بود ، با آگاهی که به خصوصیات وی داشتند ، همه چشم امید به وی دوخته بودند . میرزا کوچک این را میدید و از این بابت سخت دل آزرده بود ، در گیرودارها بود که حیدرخان را به شهادت میرسانند . کریم طاهرزاده می نویسد : حیف ناجوانمردانه از فرصت استفاده کرده ، سینة آزادمردی را هدف تیر قرار داده به حیات مرد خدمتگزار تاریخی خاتمه میدهند .

1- چکیدة انقلاب حیدرخان عمواوغلی ، رحیم رضازاده ملک

« مهدی تگرگی ، حیدراوغلو »